دانلود رمان خطر در خانه آخر از آگاتا کریستی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

به نظر می رسد که قاتلی مصمم، زنی جوان را که به تازگی از چندین اتفاق تهدیدآمیز جان سالم به در برده، هدف خود قرار داده است. و حالا این وظیفه ی هرکول پوآرو است که جان او را نجات دهد. پوآرو در حالی که تعطیلات را سپری می کند، با زنی جوان و زیبا به نام نیک باکلی آشنا می شود و شنیدن توصیفات این زن درباره ی «رویارویی های تصادفی اش با مرگ»، او را عمیقا به فکر فرو می برد.

خلاصه رمان خطر در خانه آخر

به قدری جدی است که می ارزد به همین دلیل سری به خانه اش بزنیم. فرز و چالاک از روی صندلی برخاست رفت آن طرف اتاق رو به هانم باکلی تعظیم کرد و کلاه را بهش تحویل داد. خانم باکلی و دوستانش تازه داشتند پشت میز مینشستند. چهار تن بودند نیک، باکلی، کاپیتان، چلنجر و یک آقا و خانم دیگر. از جایی که ما نشسته بودیم خوب دیده نمیشدند. هر از گاهی خنده افسر نیروی دریایی را میشنیدم به نظر مرد ساده و خوش قلبی بود.

ازش خوشم آمده بود. پوآرو موقع صرف غذا ساکت و پریشان خاطر بود. مدام نان ها را تکه تکه میکرد و با خودش حرف میزد و چیزهای روی میز را جابه جا میکرد سعی کردم سر حرف را باز کنم، ولی بعد ندارد، رها کردم که دیدم فایده ای ندارد. پوآرو تا دقایقی بعد از صرف غذا ساکت پشت میز نشسته بود. ولی همین که گروه چهار نفره از اتاق بیرون رفتند، پوآرو هم از پشت میز برخاست. گروه چهار نفره داشتند پشت میزی داخل سالن مینشستند پوآرو نظامی وار به طرف آنها رفت و خطاب به خانم نیک گفت:

ممکن است چند کلمه با شما حرف بزنم، مادموزل؟ دختر اخمهایش را توی هم کرد احساساتش را درک میکردم می ترسید این خارجی یک وجبی برایش دردسر ایجاد کند. میدانستم که چه برداشتی از قضیه دارد و باهاش احساس همدردی میکردم. دختر با اکراه از پشت میز برخاست و چند قدم جلو آمد. که با شنیدن حرف های پوآرو چهره اش غرق شگفتی شد. در این فاصله من هم معذب بودم افسر نیروی دریایی با نهایت زیرکی به نجاتم آمد سیگاری تعارفم کرد و چند کلمه ای حرفهای معمولی زد.