دانلود رمان در انتظار تو از اریانا ر.ش_مری ص.د با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان راجب دوتا دختره که با هزار تا مشکل تونستن به ترکیه برای تحصیل سفر کنن… هزارتام خاطرخواه دارن ولی اگه یروز داداش یکی از این دخترا بیاد ترکیه اونم به همراه رفیق شیشش فک می کنید چه اتفاقی میفته….؟! ایا میتونن باهم کنار بیان….؟! بریم ببینیم داستان این چارنفر به کجا میرسه….!

خلاصه رمان در انتظار تو

از ماشین پیاده شدم و رفتیم تو پاساژ که سیروان اومد جلومون. ایسا رف کنارش جوری که وسط منو سیروان بود هم دسته منو گرفت هم دسته سیروانو. کوهیار یه نگاهی انداخت: ای بابا یکیم دسته مارو بگیره خب. سیروان تک خنده ای کردو گفت: بیا داداشم خودم دستتو میگیرم. قرار بود اول برای ما لباس بگیریم بعدا پسرا. مغازه هارو یکی یکی رد می کردیم چیزی مد نظرم نبود همه لباسا زشت و بیریخت و هوار تومنم پولش بود واااای بیچاره ایسا که قراره برا کوهیارم بخره لباس اونم که موزی مصلما چیزای گرون گرون و مارک انتخاب میکنه.

داشتم همینجوری مغازه هارو دید میزدم که یه لباسه سبز نظرمو جلب کرد رفتم طرفه مغازه و از پشت ویترین نگاش کردم دوسش داشتم رفتم تو بچهام پشت سرم اومدن تو بعد از سلام و خسته نباشید با فروشنده گفتم بره لباسو برام بیاره بچها داشتن لباسارو دید میزدن منم منتظر بودم. وقتی لباسو اورد ازش گرفتم و تشکر کرد‌م. +ایسا سوییشرتمو نگه دار تا بیام. بعدم یه چشمک بهش زدم و رفتم تو اتاق پرو. لباسو پوشیدم بنظرم عالی بود خیلی تو تنم نشسته بود. یه سرهمی که تاپ بود و رو قسمت هاش کار شده بود تا زانو بود و دامنش چین داشت.

درو بازکردم و ایسارو صدا زدم پشت سرشم اون دوتا اومدن. ایسا به محض اینکه منو دید سوتی زدوگفت: جون بابا خوردنیه کی بودی تو؟! خندیدم و یه چرخ زدم: چطوره؟! بخرم همینو؟! ایسا: عالیه عزیزم خیلی بت اومده.سیروان یه نگاهی انداخت بهم و گفت: خیلی بهت میاد.+خیلی مچکرم. در ادامه این حرف منتظر جوابی از جانبش نشدم و درو بستم تا لباسو در بیارم. بعد از حساب کردن از مغازه اومدیم بیرون چنتا مغازه جلوتر که رفتیم ایسام لباسشو انتخاب کرد، یه سرهمیه مشکی که پر از پولکای مشکی بود و استینش کج میشد و یه طرفشم لخت بود …

دانلود رایگان رمان در انتظار تو از اریانا ر.ش_مری ص.د

می‌توانید بدون محدودیت دانلود کنید