دانلود رمان در دست تعمیر از هانیه عصمتی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

همه چیز از یه تصادف شروع میشه. یک طرف تسنیم، راننده‌ی ماشینه و طرف دیگه، مردی که حافظش رو از دست داده. مرد مرموزی که دو ماه توی کما بود، اما هیچ‌کس سراغش نیومد. وقتی به هوش میاد، اسمش میشه سینا. به ناچار همخونه‌ی تسنیم و خانوادش میشه تا از روی وسایلی که شب تصادف همراهش بوده، هویتش رو پیدا کنه. توی اولین قدم، پاش به یه مهمونی عجیب باز میشه که سینا رو وارد یه بازی خطرناک می‌کنه. یه بازی پر از قربانی، پر از خون بازی! تسنیم هم یکی از اون قربانی‌هاست، سینا می‌تونه نجاتش بده؟

خلاصه رمان در دست تعمیر

توی آشپزخانه تنهاست ظرف های ناهار را شسته و حالا دارد دانه دانه خشکشان می‌کند و توی کابینت می‌گذارد احساس کرختی در تمام تنش پیچیده و به زور دارد کارش را پیش می‌برد حرف‌های دیشب سینا مدام توی سرش تکرار می‌شوند و هنوز هم دلش غصه دار می‌شود. سینا پا به آشپزخانه می‌گذارد و او را که می‌بیند، دلش تکان می‌خورد صندلی میز ناهارخوری را عقب می‌کشد و می‌نشیند. اما تسنیم آن قدر غرق افکارش است که متوجه حضورش نمی‌شود تکیه میزند به پشتی صندلی و خیره نگاهش می‌کند‌، امروز انگار یک دنیا حرف، مثل یک

کلاف توی گلویش گیر کرده. – تسنیم؟ صدای سینا را که می‌شنود دلش هرّی میریزد به پشت می‌چرخد و با صدایی غمزده می‌گوید: بله؟ سینا آه می‌کشد: چایی داریم؟ -آره. -یدونه برام بریز البته اگه توش چیزی نریختی. سری تکان می‌دهد و به سمت سماور می‌رود لیوان چای را که مقابل سینا میگذارد سینا نگاهش می‌کند و می‌گوید: واسه خودتم بریز. تسنیم اما نگاهش نمی‌کند: من چایی نمی‌خورم. -یه لیوان آب بریز بیا بشین. -تشنه م نیست. -تسنیم؟ منو ببین. و بالاخره تسنیم سر بلند می‌‌کند و سینا خیره به چشمانش می‌گوید: واقعاً نمیفهمی دارم بهونه

میارم که دو دقیقه بشینی اینجا؟ نگاه تسنیم پر از نگرانی می‌شود. صندلی مقابل سینا را عقب می‌کشد و می‌نشیند. صدایش هم پر از نگرانیست: چی شده؟ ناخواسته لبخندی روی لب های سینا می‌نشیند: هیچی مگه قرار بود چیزی بشه؟ نگاه تسنیم میان دو چشمش می چرخد: دیشب نخوابیدی سینا؟ چشمات بازم قرمز شدن. نمی‌داند چرا ته دلش خوش می‌شود با نگرانی های این دختر نگاهش ناخواسته پایین می‌آید و قفل لب‌های بی رنگ تسنیم می شود. زیر لب میگوید:  برعکس لبای تو… و تسنیم می‌شنود آن چه را که نباید لب میگزد و …