دانلود رمان زیبای گمشده (جلد دوم) مترجم کیمیا با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

والنتینا از من متنفره. این جلوی منو از دزدیدن و نگه داشتنش برای خودم نمی‌گیره. وقتی نوجوون بودیم اونو به خونه من اوردن. اونو در ازای پرداخت بدهی به پدرم فروختن. اون تنها روشنایی دنیای تاریک و جنایی من شد و من نمی‌تونستم عاشقش نباشم. حالا زندگی ده سال ما رو از هم جدا کرده و من اسم خودمو به عنوان بدنامترین و سادیسمی ترین پادشاه مواد مخدر ساحل غربی ثبت کردم. برام مهم نیست که ازم متنفر باشه. بالاخره انقدر قدرتمند شدم که والنتینا رو برای خودم نگه دارم و هیچ کس نمی‌تونه مانعم بشه. هرکسی که بخواد اونو از من بگیره می‌کشم. والنتینا از اولم قرار بود مال من باشه. هیچی نمی‌تونه مانع من برای مالکیت جسم و روح اون بشه .‌‌..

خلاصه رمان زیبای گمشده

“ولنتینا” محتاطانه به قدم به عقب برداشتم. حالا که آدریان دستمو ول کرده بود غریزه ام می‌گفت که فرار کنم مخصوصا وقتی چشمای سبز و سوزانش توی روحم رسوخ کرد و قلبمو به آتیش کشید. کراواتشو باز کرد و وسطشو گره زد. -نگهش دار. به متئو دستور داد اما چشماش از صورت من تکون نخورد.دستای محکمی دور بازوهام پیچیدو وحشیانه پشت سرم نگه داشت. سعی کردم از چنگ متئو بیرون بیام اما انگار انگشتای بلندش آهنی بود. چشمای آدریان بالاخره چشمامو ترک کرد. فورا بی حرکت موندم اما نفسام تند

شده بود. انگار چندین مایل روی تردمیلم دویده بودم. نگاه آدریان به صورتم برگشت و این بار روی دهنم متمرکز شد. با دو قدم بلند فاصله بینمون رو تموم کرد و به اندازه‌ی چند ضربان قلب، فقط بهم خیره شد. دهنمو باز کردم و از گلوی تنگ شده ام نفس سختی گرفتم. از فرصت استفاده کرد و گره کراواتشو بین دندونام فشار داد و محکم به پشت سرم کشید. دوباره شروع به دست و پا زدن کردم. حرکات دیوانه وارم فقط باعث شد گره عمیقتر توی دهنم فرو بره و زبونمو گیر بندازه. جیغ کشیدم اما پشت دهن‌بندی که برام درست

کرده بود گیر افتاد انقدر محکم گره زد که به پشت زبونم فشرده میشد. سعی کردم تا جای ممکن از طریق بینیم نفس بگیرم و اکسیژن رو ببلعم. ازم دور شد و در حالی که منو اسیر چنگ متئو رها کرده بود مسیر کوتاهی رو به طرف کمد رفت درشو باز کرد و زمزمه رضایت بخشی از خودش بیرون داد. وقتی به طرفم برگشت کمربند پارچه ای یکی از حوله های نرم و سفید هتل توی دستش بود. توی چنگال محکم متئو خودمو تکون می‌دادم اما وحشتم منصرف شون نکرد.متئو بازوهامو بیشتر به عقب کشید تا جایی که آرنجام …