دانلود رمان مهرو از شقایق رضایی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

مهرو دختری که با دیدن کیوان دل به او میسپاره و با هم دوست میشن. ولی… کیوان برای ارث و میراث پدربزرگ مهرو را کنار میزاره و با یک دختری دیگر ازدواج میکنه. با ورود یه مستاجر جذاب و مذهبی به خونشون سرنوشت مهرو به این مستاجر گره میخوره…

خلاصه رمان مهرو

یک ماه از ازدواج کیوان می گذشت. یک ماه کذایی. شب ازدواجش منم رفتم. بدون کارت دعوت. از دور نگاش کردم. صورتش بشاش نبود ولی چقدر تو کت و شلوار طوسی رنگش شیک و خواستنی شده بود. الی و پژمان اون شب باهام اومده بودن که یوقت غلط اضافی نکنم. گردنبندی که واسه تولدم گرفته بودو در آوردمو بوسیدم. به حرمت رفاقت. به حرمت مردونگیش. بازم دلش طاقت نیاورده بود رو حرف بزرگترش حرف بزنه. اون دقیقاََ برعکس من بود. صبور و مطیع، اما درعین حال عاقل! از ته دل براش آرزوی خوشبختی کردم. سعی کردم

به حرف کیوان عمل کنم ولی نمیشد. گه گداری با الی و پژمان مهمونی میرفتم ولی بدون اون انگار صفایی نداشت. شاید عادت کرده بودم کنارم باشه و نگاه های پرحسرت دخترای جمعو رو خودم ببینم! شاید من کیوانو بخاطر ارزش دادن به غرورم می خواستم. شایدم… هرچی که بود عادت نداشتم گوشه ی عزلت بشینم و زانوی غم بغل کنم. هفته اولی که کیوان نبود، انقدر دلم گرفته بود که جایی تو زندگیم نداشت. انگار نه انگار من همون دختر شیطون همیشگی بودم. دیگه نمیتونستم طاقت بیارم. گاهی به سرم میزد با یکی دوست بشم ولی نمی تونستم

به هر کسی اعتماد کنم. کیوان بزرگترین شانسم بود که پرید. حس کردم دارم عصبی و پرخاشگر میشم. دقیقا چیزی که دوست نداشتم باشم. هر روز میرفتم کلاسو برمیگشتم. چند باری در مورد حس هام با مشاور حرف زدم ولی یه مشت حرف مفت تحویلم داد. مثلا سرتو با کتاب خوندن گرم کن! کتاب بخونم مگه سرم میره تو بحر کتاب؟! اصلا فازشو درک نمی کردم. می گفت چند جور کلاس برو که بازم بی فایده بود. در آخر تصمیم گرفتم برم کلاس شنا. شنای پیشرفته. بلکه این مشکلم زیر آب التیام پیدا کنه. تو طول این مدت مامان رفته رفته …