رمان ۳۶۵ روز از بلانکا لیپیچسکا
رمانرمان اجتماعیرمان بزرگسالرمان خارجیرمان عاشقانهعنوان | رمان 365 روز |
نویسنده | بلانکا لیپیچسکا |
ویرایستار | به بوک |
ملیت | خارجی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی #بزرگسال |
زبان | فارسی |
تعداد صفحه | ۵۰۳ صفحه |
دانلود رمان ۳۶۵ روز از بلانکا لیپیچسکا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
۳۶۵ روز راوی رابطهٔ پرهیاهویی میان لورا یک دختر جوان لهستانی متصدی فروش اجرایی و یک سرکردهٔ خوش هیکل و جذاب مافیای سیسیلی به نام ماسیمو است. ماسیمو پس از مرگ پدرش در راس خاندان مافیای خود قرار میگیرد و دلدادهٔ لورا میشود. سپس لورا را می رباید و از او میخواهد که به وی ۳۶۵ روز مهلت دهد. اگر در این ۳۶۵ روز دختر به او دل نبست، آزاد است و میتواند برود
خلاصه رمان ۳۶۵ روز
ماسیمو؛ -ماسیمو، میدونی این چه معنی داره؟ سرمو به طرف پنجره چرخوندم، به آسمون خالی از ابر خیره شدم و بعد برگشتم و به طرف دیگه معامله نگاه کردم: -من به هر قیمتی که شده باشه اون شرکت رو بدست میارم، چه خانواده ماننته خوششون بیاد چه نیاد. با عجله از روی صندلی هاشون بلند شدن و پشت سر من ایستادن. جلسه خوبی بود اما قطعا زیادی طول کشیده بود. با مردهایی که توی اتاق بودن دست دادم و در حالی که به طرف در میرفتم گفتم: -ببیند، اینطوری به نفع همه ست.
انگشت اشاره م رو بالا اوردم و ادامه دادم: -بعدا بخاطرش ازم تشکر میکنین… یکی دیگه از دکمه های پیراهن سیاهم رو باز کردم، به صندلی عقب ماشین تکیه دادم و از هوای تازه و خنکی که از دریچه های کولر وارد فضای ماشین می شدن لذت می بردم. -برو خونه. کلمات رو همراه با نفسی که از دهنم خارج می شد غرغر کنان بیرون ریختم و بعد گوشیم رو بدست گرفتم و صفحه پیام هام رو بالا و پایین کردم .بیشترشون پیام های مربوط به کار بودن اما بین اونها پیامی از آنا توجهم رو جلب کرد…
به نظرم خوندن رمان یه شکل حس خیلی خوبی به آدم میده.
تلاش میکنم هرروز به چند صفحه از رمانی که الان دارم خوندن، ادامه بدم.
هیچ چیز بهتر از خوندن کتابهای جدید نیست ولی رمانها برای من، همیشه جا خالی ویژه دارن.