دانلود رمان آذین از آیدا باقری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دکتر آذین بهمنش، زنی مستقل و محکم؛ با گذشته ای که سعی دارد لا به لای اتفاقات امروز پنهانش کند. آذین در همه حال در تلاش و تکاپوست و این را تنها راه آرامش خود می داند، تا آنکه روزی برحسب اتفاق با پسری جوان برخورد می کند. امید، پسری به ظاهر فارغ از تمام دنیا اما، با واقعیتی پنهان از همه!

خلاصه رمان آذین

با وجود آنکه بخاطر تارا زودتر به مطب رفته بود؛ او با مطب تماس گرفته و اطلاع داده بود که به خاطر مشکل ناگهانی در آخر وقت به مطب خواهد آمد و آذین را از این رفتار خود متعجب کرده بود با این حال وقتی بالاخره حدودای ساعت هشت به مطب مراجعه کرده بود؛ منتظر مانده بود تا آخرین بیمار هم معاینه شود و بعد در حالی که غم از چشم هایش می بارید؛ داخل شده بود. آذین به خاطر تعداد زیاد بیمارانش با چهره ای خسته اما لبخندی مهربان از او استقبال کرد سعی کرد لبخند او را کم و بیش پاسخ دهد اما در واقع هم بخاطر حال لیلا و

هم حقایقی که یک شبه از زندگی برادرش برملا شده بود، هیچ حس و حالی نداشت. جو خانه‌شان آنقدر وحشتناک بود که حتی برای آمدن به مطب هم تردید داشت همیشه همین طور بود. هم از نگران کردن بقیه حالش بد میشد و هم از اینکه با معاینه شدنش باز هم بفهمد که فرزندش در خطر سقط قرار گرفته میترسید به معنای واقعی کلمه حالش بد بود. بدتر از چیزی که میتوانست تصور کند. _هیچ مشکلی نیست خداروشکر، لطفا حرفمو باور کن عزیزم، چون من هیچوقت به بیمارم دروغ نمیگم همه چیز نرماله و جای نگرانی هم نیست. اگه دردی

داشتی احتمالا به خاطر حال روحی بدت بوده که باعث شده حساس بشی و بیش از حد به همه چیز گیر بدی. آذین همانطور که به تصاویر روی صفحه مانیتور با دقت نگاه می کرد، سعی داشت با حرف هایش قدری آشوبی که تا را گرفتارش بود را کم کند. اسرا همانطور که گاهی به او و گاهی به تصویر جنین داخل شکمش نگاه می کرد، در سکوت به او گوش می کرد. بغض سنگینی در گلویش بود که آذین به خوبی آن را احساس می کرد: حال نینیمونم خوبه و حسابی داره واسه خودش ورجه وورجه می کنه میخوای صدای قلبشو بشنوی که خیالت راحت بشه …