دانلود رمان آرامش پنهان از سمیرا امیریان با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می شود،مردی که زندگی دلارا با او گره می خورد و آشنایی که چندان اتفاقی نیست!…

خلاصه رمان آرامش پنهان

رفیق… داداش…. برادر… دقیقا من از این سه تا کلمه ای که ردیفش میکنم درک دارم، که وقتی میبینم رفیقم تخته گاز داره با سر میره ته درده، نوار زرد رنگ خطر میشم جلوش.
کارن دستش را به معنای برو بابا در هوا تکان داد و عصبی تر غرید: تو … تو فقط بلدی گیر بدی،سرزنش کنی، نصیحت کنی! صدایش را کمی تغییر داد و گفت ببین کارن، داداشم این راهی که تو داری میری درست نیست…

تو نباید این کار رو بکنی تو باید این کاری رو که من میگم و همیشه هم درست ترینه انجام بدی. و با پوزخند غلیظی ادامه داد وقتی هم که شکست میخورم بگی دیدی؟ همین رو میخواستی؟ اگر کاری رو که من گفته بودم میکردی فلان میشد. اگر به حرفم گوش میکردی این طوری نمیشد و هزارتا اگر و ای کاش دیگه و بعد با صدای کمی بلندتر داد زد میبینی پارسا؟ تو اینی! آدم رو پشیمون میکنی و به غلط کردن میندازی…

از این که باهات حرف زده درد و دل کرده تو چطور رفیقی هستی و ادعای درک کردن داری؟ لعنتی که حتی یه ذره هم من رو نمی فهمی؟! پارسا بهت زده بود مات مانده بود صد درصد گمان میداد این حجم از کلافگی و درماندگی در کارن که با کوچک ترین حرفی جوش می آورد هم از دردهای بی پایانش نشأت می گیرد و هم از حرف های تلنبار شده روی قلبش که یکی از آن حرف ها گله مندی از خودش بود اما اینها تنها دلایلش نبودند.