دانلود رمان دلبر شیطان از رویا احمدیان با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

بهم میگه: _Innamorato del diavolo. حتی خودش هم می دونه که دلبر شیطانم! خودش هم ایمان داره چقدر آدم دل سنگ و بی رحمیه… ولی به قول خودش باید تاوان بدم، تاوان دلبری کردن برای یک شیطان رو! منم که عاشق این شیطانم و برای به دست آوردن دلش هر کاری می کنم. کنارش می مونم حتی زمانی که ازم درخواست می کنه مدتی نقش نامزدش رو بازی کنم تا…

خلاصه کتاب دلبر شیطان

چند روزی می گذرد از به سفر رفتن مهیاد و من در این مدت هیچ خبری از او نداشتم؛ یعنی اجازه خبر گرفتن نداشتم! می دانم وقتی دور شده، باید تنهایش بگذارم و حتی یک تماس کوتاه هم نگیرم. و این برای عاشق بی مغز و بی منطقی همچو من یعنی اوج بی قراری و  دلتنگی… دستی برای تنها همکلاسی که با من حرف می زد تکان دادم. پسر خوبی بود از اولین روز مهربان برخورد کرد. از ایرانی بودنم خیلی ابراز خوشحالی کرد. بخاطر علاقه فاخری که به ایران داشت، بر زبان فارسی هم تسلط کامل داشت. و همین ارتباط مرا با او آسان تر کرده بود.

زود از محوطه دانشگاه بیرون رفتم و شروع کردم قدم زدن… عشق من به این کشور تنها بخاطر آب و هوایش بود. تلفن همراهم زنگ خورد و پس از پاک کردن قطرات اشکم که با قطرات باران قاطی شده بود. و هیچ کس اشک بودنشان را جلوی این باران بی امان تشخیص نمی داد. بدون توجه به اسم و شماره طرف جوابش را دادم: -بله؟ – سلام دلبر… قلبم ضربان تند کرده و ناباور لب زدم: -مهیاد؟ – کجایی؟ صدات چرا اینجوریه؟ لبخندی بر لبانم نشست و زمزمه کردم: -سرما خوردم. -سه روز نبودم! قوانینم و زیر پا گذاشتی؟! بعد از روزها زنگ زده و کاش

کمی دلرحم تر برخورد کند. کاش یاد بگیرد من مهم نیستم، من برای خودم مهم نیستم! باید او مواظبم باشد. در همان لحظه ماریان صدایم زد و حسی در درونم تغیان می کند؛ من هم حال او را بلد بودم بگیرم! زبانی بر لبم کشیدم. صدایش اخطار گونه برخاست: -کسی صدات زد؟ -اره… – کی اونوقت؟ کیه که مخفف اسمتم به کار می بره. -دوستم. -من اجازه دادم دوستات پسر باشن؟! -از تو اجازه نخواستم مهیاد! وقتی دلبرت نیستم؛ دیگه هیچ حق دخالتی رو.. نعره کشید و کلامم را قطع کرد: خفه میشی خودت یا فردا که رسیدم با دستای خودم نفست
و ببرم؟