دانلود رمان پرونده ناتمام از الهه محمدی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

گرشا؛ سرگرد کارکُشته ایه که ۵ سال پیش همسرش الیسا، اونو برای پیشرفت در ورزش و کسب مدال قهرمانی، ترک کرده و به آمریکا رفته.. ولی عشقشون بهم، باعث شده همچنان بهم متعهد باشن و حرفی از طلاق نزنن..حالا بعد از ۵ سال، گرشا برای کشف باند قاچاق دارو، بعنوان سرمایه دار وارد هلدینگ شرکت های دارویی شده..در صورتیکه خودش برای درمان خواهرزاده اش محتاج داروست.. همین احتیاج باعث میشه گرشا به الیسا زنگ بزنه و ………..

خلاصه رمان پرونده ناتمام

الیسا که کوتاه بیا نبود. من نمیتونم بشینم منتظر زمانی که شاید برات خالی بشه. یاشار به روبرویش خیره بود انگشت زیر کلاویه ای انداخت و توپید. وقتی درست کار نمیکنی باید گندت انداخت دور آن. گرشا فهمید منظورش به الیساست و عصبی شده هر ممکن بود پیانو را ناقص کند. دستش را سمت او کشید و بلند گفت: حالا نزنی اونو داغون کنی. خدا تومن پولشه ها دامون چشمک پرت شده از سوی گرشا را گرفت و سمت یاشار رفت.

او را روی صندلی چرمی سمت خود برگرداند و زبان ریخت خوب می زنیا واسه مراسم من موزیسین هست الحمد لله یاشار زیر چشمی به الیسا نگاه کرد: آکروبات بازم هست.  فقط باید مواظب باشی فکت و پایین نیاره. نگاه الیسا روی یاشار مثل گربه ای وحشی شد.گرشا فهمید اوضاع بد است. فنجانش را روی میز گذاشت و سریع بلند شد. با آنکه دردی بر تنش عارض شد محل نگذاشت و سمت الیسا رفت.بریم!

در حال رفتن سمت در رو به سمانه کرد. دستت درد نکنه زن داداش! شب خوش. سلنا ریز ریز گریه میکرد عمو نرو و سمانه کودک را به خودش چسبانده بود تا اعصاب ها را خراب تر نکند. الیسا با نگاه مستقیم گرشا که سمتش پرت شد از جا برخاست و بیرون رفت. تنها عکس العملی که از خود نشان داد دست تکان دادنی برای سلنا بود. گرشا او را جلو انداخت و پشتش را گرفت. وارد ساختمان که شدند و در را بست گفت: خوشت میاد از جنجال درست کردن؟